search
linkdump
از دکتر رفيعی چه خبر؟
ايران تئاتر
نظرتان چيست؟
هادیتونز
جهان در سال 2006
بهنقل از اکونوميست | شرق
رد پای عکاس
شما عکسهای او را نديدهايد؟ | پرستو
هميشه از اين نگاه متفاوت مانا لذت بردهم
هادیتونز
آنجلينا جولی در قسمت دوم سينسيتی
هنوز بهطور رسمی اعلام نشده است | ShotsDaily
سفر به انتهای شب
"بيل موری يک پيشروی اصيل در ميان ديگران است." | شرق
گفتگو با حميد مجتهدی
مستند بینظير «ايران» را که حتما ديدهايد؟ | از طريق هفتان
سايت رسمی خاتمی
سرانجام راه افتاد | از طريق صنم
That I Would Be Good
لذتش را ببريد | پرستو
[archives]
friends
archives
go to archives' page...« پاريس، پاريس عزيز من | Main | پيکسار چيز ديگریست »
شيزو در بند شماست
"وقتی تماشاگر میخنده، تراژدی شروع میشه..."
«هی مرد گنده گريه گريه نکن» بيش از هر چيز نشاندهندهی خلاقيت و جسارت جلال تهرانی (نويسنده و کارگردان) در اجرای يک نمايش متفاوت است. قراردادن روايت داستان برپايهی نريشنی که توسط يک صدای ناشناس خوانده میشود (که تا انتهای نمايش از رابطهی اين صدا و شخصيتها و داستان چيزی نمیفهميم) و همينطور ديالوگهای بازيگران که درواقع واکنشیست به اتفاقی که در بيرون در حال رخ دادن است ـ و ما از آنها خبر نداريم ـ باعث میشود تا زمانی حدود يکسوم نمايش صرف اين شود که رابطهها چيست و گرهی داستان کجاست.
کل داستان هی مرد گنده... در خانهی شيزو و نينو میگذرد و از ابتدا تا انتهای نمايش شخصيتها با وارد شدن و خارج شدن به اين خانه به داستان راه میيابند. داستان ماجرای اهالی دهکدهایست که مورد هجوم دشمن قرار گرفتهاند و هر لحظه دشمنی که ما بهطور مستقيم اثری از آن نمیبينيم و تنها از شنيدهها به وجودش پی میبريم، در حال پيشروی در دهکده است؛ دهکدهای که بيشتر اهالیش آن را ترک کردهاند و تنها سه سرباز دارد و چهار اسلحه با دکتری که فقط بلد است بزايد و زنی که نمیتواند بزايد و بخشداری که پيش از دشمن به جان مردم دهکدهش افتاده و قصری که با کشتن هزاران مار در زير خانهش ساخته و رسم عجيبی بهنام لينچ که فرد مغضوب را در ميدان شهر و زير صليب آن به آتش میکشند و سلاح شيميايی شيزو که میگويند سگیست و سرانجام جدول مندليف که نينو را از پيهمو جدا کرده و به شيزو رسانده و البته يک ابر سفيد...
هی مرد گنده... داستان جالبی دارد (که شباهتهايی هم به فيلم The Others ساختهی آلخاندرو آمهنابار دارد)، متن بهشدت جذاب و زيبايی دارد، دکور عجيبتری دارد که بازيگران با استفاده از نردبانهايی که به سقف متصل است از بالای صحنه وارد آن میشوند، نورپردازی خيلی خوب دارد، موسيقی بسيار گوشنوازی دارد که با يک گيتار و ساز دهنی و آکاردئون نواخته میشود و از همه مهمتر بازیهای خوبی هم دارد هرچند که سايهی متن نمايش بر بازی بازيگران سنگينی میکند. اما يک ايراد بزرگ هم دارد و آن هم ريتم کندش در کنار زمان طولانیش است.
نمايش «هی مرد گنده گريه نکن» تا اواخر دیماه در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه خواهد بود، پيشنهاد میکنم اگر میخواهيد از يک متن و موسيقی زيبا در کنار يک شيزوی شيرين و دائمالخمر که میگويند قبلا استاد شيمی بوده و حالا تنها يک بطری شيميايی و چند عدد هويج برايش مانده، لذت ببريد ساعت 6 عصر هر روز (بهغير از شنبهها) را فراموش نکنيد. جلال تهرانی هم با من موافقه!
[نوشتهی آزاده عصاران دربارهی نمايش]
پینوشت: راستش من شنيده بودم نمايش چيزی حدود 110 دقيقه است، اما نمیدانم چرا از ساعت 6:30 که نمايش شروع شد تا ساعت 9:30 طول کشيد. حتی اگر نيم ساعت هم برای آنتراکت کم کنم باز هم با 110 دقيقه خيلی فاصله دارد. شايد چون اجرا ويژهی هنرمندان و مطبوعاتیها بود سنگ تمام گذاشته بودند. اميدوارم برای شما سنگ تمام نگذارند!
TrackBack
TrackBack URL for this entry:
http://hamidreza.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/340
Comments
داستان و خوب تعریف میکنی اما حیف که موسیقی گوش نواز یه نموره گنگه. یعنی بتهوون یا یعنی جواد یساری؟؟؟؟!!! ( آخه ما مخاطبان بیچاره که نمی دونیم گوش شما معمولا با چی* نوازش * می شود!!!!! ) کیارستمی و تارکوفسکی و هارتلی هم خیلی بد هستند( فیلم هاشون یعنی ) از وقتی ریتم کند شده نکته ی منفی! در ضمن خوش به حال شما که مطبوعاتی و هنرمند هستید !!!!! !منم اجرای ویژه میخوام!!!!!! :(((((((((((((((
hima | January 6, 2005 05:51 PM
ها ! ببخشید در ضمن! شنیده هاتون اشتباه بوده! زمان( یا به قول روزنامه نگاران تایم ) ِ اعلام شده برای نمایش 140 دقیقه می باشد!!! از شما که مطبوعاتی هستید بعیده! البته از هنرمندان نیست! همون بعید! مواظب نیمه ی هنرمند خودتون باشید کار دستتون نده!
hima | January 6, 2005 05:56 PM
... راجع به ارتباط نریتور با شخصیتها اگه اشتباه نکنم واضح بود... اگرچه ما آخر نمایش متوجه می شویم که نریتور بچه ی شیزو است از فارنا که نینو نگهداری اش را می پذیرد... ابتدای نمایش نریتور (هنگامی که گیتار نواخته می شود) می گوید "گاهی دشمن پشت پنجره ساز می زند که من هم همراهی اش می کنم..." و نوازنده ساز دهنی شروع می کند به نواختن که این حرف این شک را تقویت می کند که نریتور همان نوازنده ساز دهنی و دشمن، گیتاریست است که حضوری هاله مانند در نمایش دارند...
امیر مهرانی | January 7, 2005 06:14 PM
متن خيلی قوی است..خيلی... همه چيز اين کار در سطح عالی است فقط دو يا سه پرده آخر کمرشکن می شود! چون می دانی آخر ماجرا چيست و باز هم بايدبنشينی !
Azadeh Assaran | January 7, 2005 10:44 PM
وای !گفتی !
چقدر دلم می خواست بعد از آنتراکت گوجه فرنگی داشتم و دقیق نشانه می رفتم !!!
گل پسر اما کنار تو بودن خوب بود، به خصوص برگشتن !
:)))))))))
ساناز | January 8, 2005 09:07 AM
يكي بياد ما رو ببره تياتر بوينيم ... اي بابا
Lord | January 8, 2005 04:18 PM
دوست گرامی ؛ نمایش هی مرد گنده گریه نکن تا 25 دی ماه اجرا خواهد شد . در مورد زمان نمایش هم ایراد از خبررسانی بوده!
پیروز باشید
مینا | January 8, 2005 08:01 PM